زندگی پیامبر صلى الله علیه وسلم و سیرهی او همان نمونهی عالی است که هر مسلمانی از آن پیروی میکند. این راه و روش اگر چه دیرینه و مربوط به گذشته است، اما در هر عصری و زمانی جدید و نو است و با احکام خود هر گروه و جمعیتی را به سوی خیر و میادین جاودانگی رهنمون میسازد. و چون میلاد پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه وسلم در نزد هر مسلمانی گرامی است، مسلّماً گرامیترین موضوع در نزد هر دعوتگر مسلمانی نیز هست؛ زیرا به بهانهی این سالگرد، ارتباط خود را با رهبر بزرگوار و عظیم خود تجدید میکند و عملکردش را با وی تطبیق مینماید و با امعان نظر در اهداف و طرحهای دعوت در مراحل اوّلیه که رسول خدا صلى الله علیه وسلم آن را پی ریزی کرد و سکان آن را بر مبنای وحی و نبوغی که راههای حق و پیروزی را تعیین نمود، رهبری کرده، موجبات رشد و تکامل خود را فراهم مینماید.
بحث ما اختصاص به بخشی از عظمت آن حضرت صلى الله علیه وسلم دارد که برای همهی دعوتگران خواه به عنوان رهبر یا سرباز مفید است و شایسته است که به عنوان درسی بدان توجه کنیم؛ زیرا پیروزی دعوت در بسیاری از مواقع دشوار تا حد زیادی مبنی بر درک این ویژگی است.
پیامبر صلى الله علیه وسلم سعی میکرد در یک زمان با تمام دشمنانش درگیر و مواجه نشود و هرگاه دشمنانش برای جنگ با او متحد میشدند، میکوشیدند تا به هر وسیلهای که شده، میانشان جدایی افکند و هرگاه فرصتی مییافت، ابتدا به آنان که قویتر بودند، حمله میبرد؛ سپس به سایرین تا اینکه بر همهی آنان پیروز میگشت. آن حضرت صلى الله علیه وسلم هرگاه کاری را اراده میکرد و مانعی پیش میآمد، همچون مبارزی مغرور که در صدد پیروزی است، نبود؛ بلکه شرایط و اوضاع و احوال موجود را ارزیابی میکرد و بین آنچه که میخواست و امکاناتی که داشت مقایسه مینمود و چنانچه موقعیت را مناسب نمیدید، خواستهی خود را به وقتی دیگر موکول مینمود. بدین گونه در طی حیات شریفش رسالت از بسیاری از مصائب و مشکلات رهایی یافت و نیز مانع از آن میشد که دشمنانش بتوانند همه با هم به او حمله کنند؛ جز در جنگ احزاب که نتواست مانع از آن شود، بر دشمنان رسالت یکی پس از دیگری ضربات متوالی و پی در پی را وارد میکرد و در مواقع بحرانی برای دفع ضرر یا کسب موقعیتی برای پیروزی از برخی مظاهر قدرت چشم پوشی میکرد. اینک به نمونههایی چند در این مورد توجه کنید:
رفتار رسول خدا صلى الله علیه وسلم با یهودیان مدینه
وقتی که پیامبر صلى الله علیه وسلم پس از هجرت در مدینه مستقر شد، لازم بود برای جنگ و مقابله با قریش آماده شود؛ زیرا قریش نمیتوانست بپذیرد که آن حضرت صلى الله علیه وسلم در مدینه صاحب قدرت و عزت شده است، دشمنی که سیزده سال در برابر دعوت پیامبر صلى الله علیه وسلم مقاومت خصمانه کرده است، چگونه میتواند راضی شود که محمّد صلى الله علیه وسلم از چنگ او بگریزد و در مدینه پیشوای بزرگ و محبوب آن گردد؟ لذا از نظر رسول خدا صلى الله علیه وسلم پس از هجرت، جنگ با قریش امری طبیعی و مسلّم بود. در مدینه در کنار دو قبیلهی اوس و خزرج تعداد زیادی از یهودیان در زمینهای اطراف مدینه و مناطق مسلط بر آن سکونت داشتند، پیامبر صلى الله علیه وسلم از یهودیان انتظار نداشت که دعوتش را بپذیرند و به انتشار آن راضی باشند؛ چون آنان بر مقدرات مردم مدینه مسلط بودند و برای استمرار سیطرهی سیاسی و مالی خود همواره بین دو قبیلهی اوس و خزرج دشمنی ایجاد میکردند، بنابراین چگونه راضی میشدند که بین همسایگانشان وحدت به وجود آید و جنگ و فتنههای داخلی خاتمه یابد؟
این از یک سو، از جهت دیگر تاریخ یهود مالامال از مخالفت با انبیای الهی و کشتن آنان و ایجاد فتنه و آشوب در جوامعی بوده که میزیستهاند. بدین گونه پیامبر صلى الله علیه وسلم که در مکه دشمنش تنها قریش و همپیمانان آن بود، در مدینه با جبههی دیگری که مخالف و سد راه او بود، مواجه شد. در اینجاست که دوراندیشی خردمندانهی آن حضرت صلى الله علیه وسلم هویدا میشود؛ برای اینکه از شر یهود در امان باشد، با آنان پیمان همکاری بست و آنها را از پشتیبانی از قریش در جنگهای آتی باز داشت. پیمان بسته شد و یهود از جمله ساکنان مدینه شمرده شد و به موجب این پیمان میبایستی در برابر کسانی که به مدینه حمله میکردند، دفاع کنند و به اینگونه در مواقع دشوار و سختی با مسلمانان متحد باشند. به این شیوه پیامبر صلى الله علیه وسلم توانست برای رویارویی با دشمنیهای قریش آسوده خاطر شد و با آنان در بدر و اُحد و… وارد جنگ شد در حالی که از وضعیت داخل مدینه مطمئن گردید که از شر یهود در امان است؛ چون یهودیان در زمینها و تپههای اطراف مدینه سکونت داشتند و در آزار رساندن به پیامبر صلى الله علیه وسلم قویتر از قریش بودند.